شمسالدین محمد مجتهدی نوجوان، از نزدیک میبیند که انحراف افکار عمومی آنچنان بالا گرفته که در طلبهها و روحانیون تأثیر القائات کمونیستی و التقاطی پیدا شده و بعضی را در لباس روحانیت به شیفتگی سید جعفر پیشهوری، حزب عدالت، حزب کمونیست ایران و بعدها فرقهٔ دموکرات و جدایی طلب کشانده که یکی از وعاظ بالای منبر از مردم میخواهد با سلام و صلوات برای لنین و استالین دعا کنند. آتش در وجود شمسالدین محمد فروزان میشود و با عموها و دایی و حتی مادرش حسینی مجتهدی مطرح میکند که چاره چیست؟! تشویق خانواده، آن شعله آتشین گرمای جان پاک و نوجوان شمسالدین محمد را معطوف شعر و سرودههای اجتماعی و انتقاد از انحراف طلبهها و گرایش روحانیون به پیشهوری، غلام یحیی، استالین و لنین و… میسازد.
اشعار شمسالدین محمد مجتهدی مورد تحمل حزب دموکرات و برخی روحانیون طرفدار سید جعفر پیشهوری و لنین و حزب کمونیست ایران واقع نمیشود بخصوص که به تدریج از شمسالدین محمد مجتهدی نوجوان یا جوان اشعاری پخته و آراسته با ظرائف ادبی و قالبهای متداول شعر و موسیقی در نشریات منتشر میشود که خانواده را با تهدید قتل و ترور دار و دسته حزب دموکرات و … روبرو میسازد تا به ناچار ادامه تحصیل او را در نجف اشرف کمی جلو میسازد و همراه با مادر و پدر و برادرانش که آنها قبلاً در حوزهٔ نجف، سوابق آموزشی داشتند راهی عراق میشوند که این مقارن ۱۳۶۳ قمری و ۱۳۲۳ شمسی است.
سید جعفر پیشهوری و لنینی و حزب کمونیست ایرانواقع نمیشود بخصوص که به تدریج از شمسالدین محمد مجتهدی نوجوان یا جوان اشعاری پخته و آراسته با ظرائف ادبی وقالبهای متداول شعر و موسیقی در نشریات میشود که خانواده را با تهدید قتل و ترور دارو دسته دموکرات و دموکرات و … رئبرو میسازد تا به ناچار ادامه تحصیل او را به نجف اشرف کمی جلو میسازد و همراه با مادر و پدر و برادرانش که آنها قبلاً در حوزه نجف، سوابق آموزشی داشتند راهی عراق میشوند که ایم مقارن ۱۳۶۳ قمری و ۱۳۲۳ شمسی است.